روح من

گذار از دلتنگی هر روز

روح من

گذار از دلتنگی هر روز

مناجات

باران می بارد و برکت را با خود می اورد همچنان که تو با آمدنت روح را به جان مرده باز می گردانی .  

خدایا چشمان بیگانه را ، گوشهای بیگانه و دلهای بیگانه را از ما دور کن . 

خدایا بگذار تنها در خلوت تو باشیم و در کنار تو باشیم . 

خدایا همه بدیها را از ما دور کن . 

خدایا بگذار در پرده ای که هیچ نگاه اغیاری توان عبور از حریم آن را ندارد بمانیم و هیچ کس دیگر ما را پیدا نکند .  

خدایا به شمس گریان من بگو که این جان سوخته و تمام شده دیگر هیچ چیزی ندارد که به خاطر از دست دادنش بترسد . این عشق در وجود او آنقدر ریشه دوانیده که جوانه هایش را ، گلهای نیلوفر آگاهیش را در تمام سر انگشتانم ، قلبم ، وجودم می بینم و هر لحظه بیشتر ایمان می آورم .  

خدایا خدایا خدایا خدایا ... بگذار این شمس گرفتار در چاه من ، شمس گریان من بداند که بیکران بیکران مثل کهکشانی از تمامی ستاره ها و سحابی ها ... برایش بی پایان بی پایانم .  

خدایا رهایم نکن ... بگذار اگر ذره ای از این همه سادگی و زیبایی گذشتیم ، مرگ مرا چون کودکی شیرین در آغوش گیرد و به پایان برسم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد