لعنت به این دلتنگی و نگرانی که امان نمی دهد . لعنت به تو اگر خوش باشی و این همه آزار و زجر نصیب دیگران کنی .
خدا همیشه وقتی همه درها رو روی آدم می بنده کارای دیگه ای میکنه که آدم رو به قهقرا نبره یا شایدم یه آدم قوی وقتی همه چیز رو از دست می ده به یه روزنه نور هم دل خوش می کنه . در هر صورت این نفس قضیه است که مهمه و اون هم فقط امیده .
اینروزا هم من خودمو انقدر درگیر می کنم تا یادم بره که سد ها هم اگه مثل آدما بودند ممکن بود با دیدن چند تا توریست یادشون بره که واسه چی ساخته شدند و بالکل وظیفه نگهداری آب یادشون بره .
حدس بزنین چی می شد اگه سدها هم می تونستن مثل بعضی آدما جوگیر شن ؟