روح من

گذار از دلتنگی هر روز

روح من

گذار از دلتنگی هر روز

وقتی در سکوت شب غرق شوی ... وقتی از همه ببری ... وقتی تنها اتصال تو به زندگی قطع می شود ... صدای تمام موجودات را خواهی شنید که شعور طبیعت را فریاد می کنند .  

شب قدر من شبی هوشیار و بدون نوشتن و بدون سیگار بود ... تنها نشستن و اندیشیدن به تنهایی و بی کسی محض که جز آغوش خدا که از این مصیبت مرا در بر گرفته هیچ پناهی در آن نیست  ....  

به همه این سالها فکر کردم ... به همه روزهای شادی که گذشت ... روزهایی که اگر همه جهان هم نبود عشق شمس بود ... اما حالا ...

من این شیدایی و دلدادگی را دوست دارم . همین حسی که امیدم را از همه می برد . همین حسی که اجازه نمی دهد هیچ چهره ای زیباتر از او یا هیچ قامتی رعناتر از او ببینم . همین حسی که تمام دنیا را برای من تمام می کند و هیچ دیدنی ای جز صورت قشنگ او باقی نمی گذارد ...

من این تنهایی را دوست دارم . من این لحظه هایی که اینجا می نشینم و به عشق او می نویسم را دوست دارم . این همان حسی است که ابراهیم ادهم که به کوه پناه برده بود داشت ... و من که غاری برای تنهایی ندارم به این گوشه پناه می اورم و با تو راز و نیاز می گویم ...

من این بی تویی را دوست دارم . دیگر لازم نیست صدای بی باور تو را بشنوم و قسم بخورم . دیگر زخم زبان های تو مرا از خودم متنفر نمی کند . دیگر وقتی از همه چیز به تو پناه می اورم نمی توانی به ته دره هلم بدهی ... دیگر با وقاحت نخواهی گفت که " ازت بدم میاد "

بگذار در این دنیایی که هیچ چیزش برای من جالب نیست و هیچ شادی ای به من نمی بخشد با شادی خیال تو باشم . با شادی مهربانی ها و شادی های تو باشم . با خیال تو باشم تا بمیرم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://taranebahane.blogsky.com

خوش به حالت که مادری و بچه داری
این ته آرزوی منه
ولی هیچوقت نمیتونم داشته باشمش
فقط واسه خودخواهی خودم

بی دار چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.bidaram.blogsky.com

سلام
تنها نباشی ...
به احترام دردی که احساس کردم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد