روح من

گذار از دلتنگی هر روز

روح من

گذار از دلتنگی هر روز

وقتی در سکوت شب غرق شوی ... وقتی از همه ببری ... وقتی تنها اتصال تو به زندگی قطع می شود ... صدای تمام موجودات را خواهی شنید که شعور طبیعت را فریاد می کنند .  

شب قدر من شبی هوشیار و بدون نوشتن و بدون سیگار بود ... تنها نشستن و اندیشیدن به تنهایی و بی کسی محض که جز آغوش خدا که از این مصیبت مرا در بر گرفته هیچ پناهی در آن نیست  ....  

ادامه مطلب ...

تا حالا مرگ رو تجربه کردی . طعم خاکی که دهان رو پر می کنه و تاریکی ای که چشماتو می گیره . تا حالا سرمای نمور خاک رو حس کردی .... تا حالا مردی ؟ نه تو فقط ادا در میاری . هیچ غلطی نمی کنی ... دروغگو 

قلبم از حرفای تو پر از درده ... منو ببخش که با سنگدلی ازت خواستم اونو رها کنی . می خوام دیگه هیچ غریبه ای از این رابطه اسمونی احساس حسادت نکنه . می خوام دیگه کینه ها و نکبت ها و سیاهی هایی که توی دل اوناست تموم بشه . منو ببخش اگه فکر می کنی دنبال راحتی خودمم . منو ببخش اگه حس می کنی دارم جا می زنم ... 

شاید هم من باید تو رو ببخشم که انقدر کوته فکری که حرفامو نمی فهمی . 

بذار دوباره برات بگم ... 

من با تو شروع کردم با تو راه رفتم با تو پرواز کردم  همسفری جز تو در پروازهایم ندارم  راهی جز همراهی با تو ندارم ... این تمام دارایی منه که به تو تقدیم می کنم . قلبم و ذهنم از تو جز قلبت و ذهنت چیز دیگه ای نمی خوام . نگو عوض شدم  نگو بی خیال شدم نگو پست شدم . همه چیز رو دور بریز و با من همراه شو . دیگه نمی خوام نگاههای کثیف اونا همراهمون باشه . بذار اون احمقا فکر کنند که با این چیزای ساده همه چیز تموم می شه ... بذار همچنان در حماقت خودشون بمونند . من و تو نباید ملکوتمون رو دربند اونا کنیم . رهاش کن پرتش کن . اون دیگه ارزشی نداره ...