آرزو داشتم مادرم ....
آرزو داشتی مادرت چه ؟ مگر مادری هم باقی مانده ؟ دلت را خوش نکن ... آنچه باقی مانده گاوی است که نه شیر می دهد نه گوساله می اورد و نه آنقدر نر است که بتوان از آن برای کار یا افزایش نسل بهره برد .
گاوی پیر که تنها در گوشه طویله کثیفی نشسته و نشخوار می کند و همچنان که با دمش مگس های سمج را از بدن نزار و مردنی خود پس می زند به مرگ فکر می کند ....
این همه آن چیزیست که از آن اسب بالدار رویایی باقی مانده است .