روح من

گذار از دلتنگی هر روز

روح من

گذار از دلتنگی هر روز

گاو

آرزو داشتم مادرم .... 

آرزو داشتی مادرت چه ؟ مگر مادری هم باقی مانده ؟ دلت را خوش نکن ... آنچه باقی مانده گاوی است که نه شیر می دهد نه گوساله می اورد و نه آنقدر نر است که بتوان از آن برای کار یا افزایش نسل بهره برد . 

گاوی پیر که تنها در گوشه طویله کثیفی نشسته و نشخوار می کند و همچنان که با دمش مگس های سمج را از بدن نزار و مردنی خود پس می زند به مرگ فکر می کند .... 

این همه آن چیزیست که از آن اسب بالدار رویایی باقی مانده است . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد